دخترکم دلم شکسته
با اینکه امروز بردمت بیرون و تصمیم داشتم کلی بهت خوش بگذره ..... اما الان اینقدر دلم گرفته که همش دارم خودم را سرزنش می کنم . من هیچوقت نمی تونم مامان خوبی برات باشم. روزهای قشنگی از زندگیم که باید صرف تو و خوشحال کردنت می شد ، همش در غم و ناراحتی و تحت تسلط دیگران سپری شد و الان که باید برای تو حوصله داشته باشم ندارم . شدم یه مامان مصنوعی که فقط دوست داره تو را خوشحال کنه و همش سعی خودش را می کنه اما نمی تونه. محبت کردنم خیلی الکیه. با کوچکترین نق زدنت عصبانی میشم و سرت داد می زنم . خدا منو نبخشه . من نتونستم مامان نمونه ای باشم . امروز با هم رفتیم شهر بازی . کلی اسباب بازی اما تو ترجیح می د...
نویسنده :
صبا
18:15